نقبی به عملکرد اقتصادی دولت و مردم
امروزه، رشد و توسعه اقتصادی کشورها به عوامل متعددی، همچون برنامهریزی دقیق دولت و رویکرد آن، اجرای سیاستهای اقتصادی اصلاحی و نقش تعاملی با جهان به منظور بهرهمندی از سرمایه خارجی و آوردن فناوری و دهها موارد دیگر بستگی دارد؛ اما در بین همه عوامل، نقش معجزهآسای مردم در تحول اقتصادی و حمایت و همراهی آنان از همه عوامل فزونی دارد که میتواند تحولی شگرف در رسیدن به این اهداف ایجاد کند و به نوعی میتوان گفت، بدون همراهی مردم بهترین طرحها و ایدهها هم محتوم به شکست است. با این توصیف، باید گفت رشد و توسعه پایدار یک کشور در همه عرصههای داخلی و بینالمللی جدای از برنامهریزیهای کلان دولتمردان، در گرو مشارکت و نقش مردم در تحقق سیاستهای اقتصادی است. برای نمونه، پیشرفتی که در چند دهه اخیر در کشور بزرگ چین با آن همه جمعیت اتفاق افتاده است، به دلیل نقش و مشارکت جدی مردم در اقتصاد در سطوح گوناگون است و بر اساس آخرین نظرسنجی صورت گرفته، بیشتر مردم چین، خود را در پیشبرد برنامههای اقتصادی کشورشان مسئول میدانند. مردم این کشور با حمایت از تولیدات داخلی و خرید از تولیدکنندگان خود تلاش دارند نقش پررنگتری نسبت به گذشته به نمایش بگذارند؛ البته دولت هم با مردم در این حوزه به گفتمان مشترکی رسیده است. این مدل هماهنگکننده باید به نحوی در اقتصاد ما هم ساری و جاری شود؛ اینگونه که دولت در بخش اقتصادی تنها نقش حاکمیتی، همچون مسئولیت برنامهریزی، زمینهسازی، ظرفیتسازی، هدایت و کمک به بخش خصوصی و تولید را پیگیری کند، ولی کار اقتصادی و فعالیت اقتصادی با محوریت مردم باشد؛ به گونهای که دولت به منزله یک مسئول عمومی، بر حُسن اجرای فعالیتها نظارت کرده و تولید و کارآفرینی و اشتغال را هدایت کند؛ در مقابل مردم خودشان عمل اقتصادی را انجام دهند. حال در فرآیند چهار دهه که از پیروزی انقلاب اسلامی میگذرد، این پرسش به ذهن تداعی میشود که رویکرد مذکور چه میزان در اقتصاد ایران پیاده شده و آیا مسئولان و سیاستگذاران اقتصادی کشور به اجرای چنین مدل منطقی و علمی باور دارند؟ با مراجعه به عملکرد چندین دولت گذشته با اینکه سیاستهای کلی اصل 44 ابلاغ شده و به بخش تعاونی در اسناد بالادستی تأکید شده است، نمره عملکرد پایین است. مضاف بر اینکه نقش حاکمیتی خوب نبوده و نمره قابل قبولی نیاورده، نقش مردم هم چندان مطلوب نیست. برای نمونه، مردم در اصلاح الگوی مصرف که شامل مصرف بهینه کالا و انرژی است، نقش خوبی نداشتند که همین مراعات نکردن در نهایت موجب شده است کشور در بسیاری از کالاها به واردات روی بیاورد و در کنار آن فرصت صادرات را هم از دست بدهد. اگر این الگو رعایت میشد، یکی از اصلیترین ویژگیهای اقتصاد مقاومتی هم تحقق پیدا میکرد یا اگر همچون مردم چین، مصرف تولیدات ملی اولویت دولت و ملت قرار میگرفت، وضع اقتصادی کشور بسیار بهتر از وضعیت کنونی بود. اهتمام برای خرید کالای ایرانی و تقویت حس میهندوستی است که به مقاومسازی اقتصاد منتهی میشود. اگرچه دولت به اجرای بسیاری از اینگونه امور مکلف است؛ اما بعضی وقتها ما مردم نیز در جهت تحقق این اهداف مساعدت درخور توجهی نداشتیم و تنها با نیت صرف سودجویی سرمایههایمان را به سمت دلالی و واسطهگری مقطعی بیمورد سوق دادهایم که موجب تورمهای بخشی و فرابخشی شده و در نهایت دود آن به چشم خودمان رفته است. به نظر میرسد، مردم پیش از هر چیز باید نگاه تولیدمحوری پیدا کنند و حتیالمقدور نقدینگیها را به سمتی سوق دهند که به بخشهای تولیدی کمک کنند. اهتمام به موضوع مالیات، بهرهوری در کار، کمک به کارآفرینی و تکیه بر ظرفیتهای داخلی و… الزامات دیگری است که در صورت تحقق آنها، میتوان گامهای اساسی و مؤثری به سمت رشد و توسعه برداشت.