ثبتنامهای معنادار
پرونده ثبتنام نامزدهای پنجمین دوره مجلس خبرگان رهبری با تعداد 801 نفر در حالی بسته شد که در این دوره از انتخابات تعداد ثبتنامکنندگان انتخابات خبرگان رهبری نسبت به چهار دوره گذشته سیر صعودی داشته که بر همین اساس از ۱۶۸ نفر در دور اول به ترتیب به ۱۸۰، ۳۹۶ و ۴۹۳ نفر در سه دوره بعدی رسید. در این دوره بالنسبه برای کسب 88 کرسی مجلس خبرگان رهبری، این تعداد ثبتنامی جای تحلیل و بررسی کارشناسی دارد و اولین سؤالی که در ذهن تداعی میشود اینکه این دوره از انتخابات چه ویژگیای دارد که با این همه اقبال از سوی نامزدها مواجه شده است؟ در همین ابتدا میتوان فهمید که بسیاری از این افراد ثبتنامشده واجد شرایط برای تصدی این پست نیستند، یا در مراحل آزمون تخصصی نمره لازم را به دست نمیآورند، اما با این حال رسیدگی به پرونده ثبتنام این تعداد علاوه بر وقتگیر بودن و داشتن بار مالی، شورای نگهبان را هم در بحث احراز یا عدم احراز صلاحیتها تحت فشار گذاشته و به زحمت خواهد انداخت. اگرچه شورای نگهبان همچون دورههای گذشته بدون اغماض روند رسیدگی براساس قانون را به پیش میبرد و با احدی رودربایستی ندارد و براساس مرّ قانون عمل میکند. همچنان که رویه گذشته آن اینگونه بوده است. برای نمونه در انتخابات دور قبلی مجلس خبرگان در سال 85 از میان 493 نفری که برای این دوره انتخابات نامنویسی کرده بودند، تنها 164 نفر (33 درصد) موفق به احراز صلاحیت از سوی شورای نگهبان شدند.
همانطور که از پیش در راهبرد انتخاباتی برخی از شخصیتها و جریانهای سیاسی پیشبینی شده بود که نهضت ثبتنام راهاندازی کنند تا بتوانند ترکیب مجلس خبرگان رهبری را به نفع جریان خویش تغییر دهند، با این حجم از ثبتنام به نظر میرسد این راهبرد تا حدی عملیاتی شده است. این دوره از انتخابات خبرگان رهبری از اهمیت و حساسیت بیشتری نسبت به چهار دوره گذشته برخوردار است؛ زیرا برخی از شخصیتهای سیاسی پس از انتخابات ریاستجمهوری یازدهم به مقربین خویش توصیه کرده بودند، انتخابات خبرگان رهبری مهمتر از انتخابات مجلس شورای اسلامی است و مدام به فکر تغییر در ترکیب این مجلس بودند. همین جریان برای عملیاتی کردن این ایده با مجمع محققین قم ارتباط برقرار کردند تا از میان روحانیون جوان، خوشفکر و بهاصطلاح سفید از نظر سیاسی، نیروهایی را شناسایی کند تا برای حضور در خبرگان رهبری ثبتنام کنند. آنچه در این بین مهم است خیز بلند عدهای از شخصیتها و احزاب سیاسی برای زمینهسازی ورود تعدادی از نمایندگان به مجلس خبرگان است که رأی ناساز دارند. طبیعی است که این وضعیت موجبات نگرانی دلسوزان انقلاب از ورود شخصیتهای سیاسی تند با گرایشهای غیرانقلابی و لیبرالمسلک را فراهم آورد؛ لذا توجه به دو نکته مهم در این فرایند انتخاباتی ضروری است؛ اولاً نگذاریم ساحت و وزانت مجلس خبرگان رهبری به مناقشات و رقابتهای جناحی و سیاسی آلوده شود و جریانهای سیاسی از این حربه در انتخابات بهره جسته و فضا را به سمت دوقطبی شدن به پیش ببرند. ثانیاً بحرانسازی برخی از جریانها از این طریق به منظور هدف قرار دادن نظام است. آنها به خوبی میدانند بخشی از نامزدهای مورد حمایت آنان به دلیل مواضع، رفتار سیاسی و حمایت از فتنهگران در آشوبهای 88 نخواهند توانست از صافی احراز صلاحیت شورای نگهبان رد شوند. در این صورت تلاش آنها برای بحرانسازی و فشار بیشتر بر شورای نگهبان به زعم خود به ثمر خواهد نشست.